در سه سال اول، مشکلاتی نظیر شورشهای جداییطلب، کودتا، تظاهرات خیابانی و ... باعث ناامنی در فضای داخلی کشور شده بود. یکی از گروههای که تا سال 1360 به صورت مسلحانه به فعالیت خود در کشور ادامه داد، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بودند. این گروه تا 30 خرداد 1360 به صورت پراکنده با نظام جمهوری اسلامی درگیریهای مسلحانه داشت و از این روز شورش مسلحانه خود را به صورت کامل علیه نظام اسلامی شروع کرد. در این مطلب به بررسی ریشهها و زمینههای شورش 30 خرداد 1360 خواهیم پرداخت.
*زمینههای جدایی سازمان از نظام جمهوری اسلامی در بُعد سیاسی
سازمان مجاهدین خلق پس از انقلاب اسلامی نسبت به حوادث مهمی که اتفاق افتاد، موضعگیریهای عجیب و خصمانهای نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرد. در ادامه برخی از این تصمیمات و موضعگیریها را مرور خواهیم کرد.
1- ماجرای جاسوسی سعادتی برای شوروی
دستگیری محمدرضا سعادتی (سیکو) عضو سرشناس و با سابقه سازمان مجاهدین خلق به اتهام داشتن ارتباط ویژه اطلاعاتی و جاسوسی برای کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران در اردیبهشت ماه 1358 اتفاق افتاد، ولی خبر آن در اواخر خرداد ماه منتشر شد. این خبر فضای ملتهبی را در پی داشت که باعث شد سازمان مجاهدین آشکارا اما به مرور مواضع خود مبنی بر رویارویی با نظام نوپای جمهوری اسلامی را ظاهر سازد. این اتفاق اولین رویاروی و درگیری سازمان مجاهدین با نظام جمهوری اسلامی بود.
محمدرضا سعادتی
اتهام سعادتی این بود که با استفاده از موقعیتش ـ دسترسی به پروندههای متهمین رژیم شاه و افراد ساواک ـ بخشی از پرونده سرلشگر مقربی که از افسران رده بالای ارتش پهلوی بود و حدود 25 سال فعالیت مخفیانه با حزب توده داشته و برای کا.گ.ب نیز جاسوسی میکرد را در اختیار روسها قرار داده بود.
سرلشکر مقربی در دادگاه
سرانجام حکمی که برای سعادتی صادر شد از درجه تخفیف بالایی برخوردار بود طوری که برای خود سازمان صدور حکم اعدام از قریبترین احتمالات بود. در نهایت با اعلام حکم 15سال زندان محاکمه سعادتی به پایان رسید. هر چند سعادتی در سال 60 (پس از شورش 30 خرداد) به اتهام شرکت در طراحی ترور شهید کچویی در زندان اوین مجددا مورد محاکمه قرار گرفت و محکوم به اعدام شد.(1)
شهید کچویی
ماجرای سعادتی بهانههای مناسبی برای رهبران سازمان فراهم نمود تا ضمن متشنج نمودن فضای سیاسی جامعه و مظلومنمایی و ارائه وجهه ضد آمریکایی، نیروهای خود را جهت وصول به اهداف محوری خود که کسب قدرت مطلقة سیاسی بود، بسیج کنند.
2- رأی ندادن سازمان به قانون اساسی
برای اینکه قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی با دقت تمام تدوین گردد، در ۱۴ تیر ۱۳۵۸ لایحه قانونی انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی از تصویب شورای انقلاب گذشت و این مجلس بعد از ثبتنام داوطلبان و انجام انتخابات، در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ افتتاح گردید و کار خود را که تدوین قانون اساسی بود آغاز نمود. در این میان، مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین، نامزد مجلس خبرگان قانون اساسی گردید، اما با تمام کوشش و تلاش احزاب و اشخاص موافق با او و تبلیغات دامنهدار اعضا و هواداران سازمان، بیشتر از ۲۹۷۷۰۷ رأی نیاورد و به مجلس خبرگان قانون اساسی راه نیافت. همین شکست عاملی در مخالفت سازمان با مجلس مذکور و قانون اساسی تنظیم و تدوینشده آن مجلس گردید.
مجلس قانون اساسی
با پایان کار مجلس خبرگان قانون اساسی و انتشار متن آن در روزنامههای کشور برای اطلاع مردم، سازمان مجاهدین برابر سیر تدوین قانون اساسی و یا برخی از قوانین آن مواضع منفی و مخالف گرفتند. سازمان مجاهدین به دستور مسعود رجوی طی اعلامیهای که در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۵۸ منتشر کرد، افزود: تا زمانی که پیشنهادهای هفتگانه ما در متن قانون اساسی مراعات نگردد به قانون اساسی رأی مثبت نخواهیم داد.(2)
این گروه همچنین ضمن تلگرافی در تاریخ 13/8/58 به مجلس خبرگان، نسبت به طرح مسئله ولایت فقیه اعتراض و ادعا کرد مگر همیشه رهبری چون امام وجود خواهد داشت که شما چنین اختیاراتی به ولی فقیه دادهاید؟! و حرف آخر سازمان درباره قانون اساسی که در نشریه آنها منتشر شد، این بود: «آیا انتظار دارید به مصوبات مجلسی که در آن نظام توحیدی، کفر و زندقه محسوب میشود، عناصر آگاه جامعه رأی مثبت بدهد؟ ...»(3)
3- رد صلاحیت مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری
سازمان مجاهدین با انتشار اطلاعیهای از کلیه هواداران و علاقهمندانش خواست کمکهای مالی خود جهت پیشبرد تبلیغات به نفع مسعود رجوی را به حساب شماره 1200 بانک صادرات شعبه پیچ شمیران واریز کنند، اما طبق بند 9 اصل 110 قانون اساسی، صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در قانون اساسی درج شده باید قبل از انتخابات به تأیید شورای نگهبان [که هنوز تشکیل نشده بود] و در دوره اول به تأیید رهبری میرسید، اما با توجه به حجم زیاد داوطلبان اولین دوره ریاست جمهوری، امام خمینی (ره) در 14 دیماه با دعوت از ملت ایران جهت شرکت جدی در انتخابات ریاست جمهوری مرقوم فرمودند:
«با اینکه در این دوره به حسب قانون اساسی مصوب از ناحیه ملت، تصدیق صلاحیت رییس جمهور و واجد بودن شرایط او به عهده این جانب است، به واسطه بعضی مصالح و جهات لازمالمراعات از آن جمله وضع استثنایی که کشور دارد. لازم است در این امر مهم حیاتی تأخیر نشود. از طرفی شناسایی بیش از 120 نفر محتاج به زمانی طولانی است و تأخیر در این حالت استثنایی به صلاح ملت و کشور نیست. به این جهت و جهات دیگر، این جانب امر صلاحیت و انتخاب را به ملت واگذار نمودم که خود سرنوشت خویش را تعیین نمایند.» (4)و به این ترتیب مسعود رجوی از نامزدی ریاست جمهوری کنار گذاشته شد. پس از این واقعه، سازمان مجاهدین اعلام داشت که به دلیل کنارهگیری [در واقع رد صلاحیت!] مسعود رجوی، سازمان در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نخواهند کرد.
4- رأی نیاوردن رجوی و دیگر کاندیداهای سازمان در انتخابات مجلس
در بهمن و اسفند 58، سازمان درگیر تبلیغات انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی شد. در مرحله اول، بیست و هفت تن از کاندیداهای سازمان در بیست و دو شهر کشور به مرحله دوم یافتند. در تهران رجوی تنها کاندیدای سازمان در مرحله دوم بود که در صورت موفقیت، به مثابه پیروزی در کل انتخابات بود. حزب توده و چریکهای فدایی خلق، از کاندیداهای مجاهدین خلق و شخص رجوی اعلام حمایت کردند.
مهمترین اقدام سیاسی و تبلیغی در این مقطع که کاملا با موارد پیشین متفاوت بود، حمایت مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی بود. او که در مرحله اول به مجلس راه یافته بود، از کاندیداتوری رجوی حمایت میکرد. اطلاعیههای متعدد او و پاسخ امام در این زمینه خواندنی است. در آن دوره هیچیک از کاندیداهای مجاهدین به مجلس راه نیافتند و این امر باعث تشدید درگیریهای خیابانی از اوایل سال 59 شد.(6)
5- نزدیکی و اتحاد با بنی صدر
بنيصدر در بهمن 59، با رأي اكثريت مردم، به عنوان اولين رئيسجمهور كشور بعد از انقلاب انتخاب شد. مردم وي را به واسطه برخي از سخنرانيهايش در محافل عمومي بيشتر به عنوان يك روشنفکر ميشناختند و به همين دليل نيز وي را كانديداي مناسب رياستجمهوري تشخيص دادند، اما مواضع و ديدگاههاي بنيصدر بعد از انتخابات با دوران قبل از انتخابات تغييرات اساسي كرد. وي كه در ابتدا خود را مدافع آرمانهاي انقلاب و امام معرفي كرده بود، بعد از انتخابات به گروهها و جناحهاي معاند انقلاب بهخصوص منافقين نزديك گرديد.
در اين سخنراني، بنيصدر از مردم ميخواهد كه چماقداران (اشاره به نيروهاي مذهبي) را از دانشگاه بيرون كنند. طي اين حادثه بين نيروهاي انقلابي و پاسداران با نيروهاي سازمان مجاهدين خلق و گارد رياستجمهوري، درگيري رخ ميدهد و با تشديد مواضع ضد ديني و انقلابي بنيصدر، زمينه سقوط قانوني وي فراهم ميشود و در نتيجه طرح دوفوريتي آييننامهي چگونگي بررسي كفايت سياسي رئيسجمهور در 27 خرداد، پس از سخنان موافقان و مخالفان، مورد تصويب قرار ميگيرد. اين وضعيت باعث نزديكي بنيصدر و مجاهدين خلق ميشود و سازمان مجاهدين خلق نيز در ائتلاف كامل با بنيصدر و ديگر اعضاي جبههي متحد ليبرالها قرار ميگيرد.
با تصويب آييننامهي عدم كفايت سياسي رئيسجمهور، سازمان در روز 28 خردادماه 1360 رسماً حركت مسلحانه عليه رژيم جمهوري اسلامي را اعلام كرد و زمينهاي را به وجود آورد كه باعث شد جمهوري اسلامي بر روي نيروهاي مجاهدين، كه جهت كودتاي نظامي بعضاً مسلحانه به خيابانها آمده بودند، آتش بگشايد.
بعد از حركت منافقين در حمايت از بنيصدر در 30 خرداد، كه منجر به كشته شدن تعدادي از مردم گرديد، بنيصدر و منافقين بهخصوص رجوي مجبور ميشوند كه مخفيانه از كشور فرار كنند. مقصد آنها كشور فرانسه بود كه در آن زمان به حمايت از منافقين ميپرداخت.(8)
*زمینههای جدایی سازمان از نظام جمهوری اسلامی در بُعد نظامی
پس از فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی، مجاهدین در کنار فعالیتهایی چون برگزاری میتینگها و انتشار نشریه، با اتکا به تسلیحاتی که در هنگام وقوع انقلاب مصادره کرده بود، اقدام به سازماندهی تشکیلات نظامی با عنوان میلیشیا نمود. رهبران این سازمان اعتقاد داشتند که ارتش رژیم پهلوی باید به کلی تصفیه شود و ارتش خلقی جایگزین آن گردد که این خواسته مورد موافقت امام قرار نگرفت، اما فرمان امام برای تشکیل بسیج مردمی این بهانه را به مجاهدین داد تا دست به سازماندهی نهاده تازهای در این تشکیلات بزنند؛ نهاد نظامی و مسلحی که تحت فرماندهی سازمان عمل میکرد. بدین ترتیب، ارتش نیمهحرفهای سازمان مستقل از نهادهای دولتی و نظامی، مسلحانه در خیابانها رژه میرفت و مانورهای نظامی میداد.
در همین زمان بحث دیگری مطرح شد و آن، بازگرداندن تسلیحات مصادره شده پادگانها و سایر اماکن نظامی و انتظامی از سوی مردم و گروههای مختلف بود. مثلا در روز 22 بهمن 57، موسی خیابانی به همراه تعدای از عناصر سازمان پس از سقوط پادگان تبریز به آنجا رفتند و بخشی از اسلحه و مهمات پادگان را غارت کردند. برای برقراری امنیت و نظم مجدد، لازم بود سلاحهایی که در جریان وقوع انقلاب دست مردم افتاده بود، جمعآوری شوند. بنابراین، بحث خلع سلاح افراد و گروههای سیاسی مطرح شد. از همان ابتدا سازمان مجاهدین به بهانه حفظ نهاد نظامی و لزوم وجود ارتش میلیشیا، به مقاومت علیه این اقدام پرداخت. مقاومت سازمان در برابر فرمان بازپسدادن سلاحها به نهادهای قانونی، سرآغاز درگیریهای خشونتباری گردید که سازمان از آنها در راه مظلومنمایی و جلب احساسات مردم به نفع خود بهره بسیاری برد.(9)
موسی خیابانی
* گزارشی از روز 30 خرداد
شنبه سیام خرداد ماه روز طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس بود. همه گروهها و جریان های مخالف نظام ـ جز اندکی که مرزبندی ایدئولوژیک و استراتژیک با لیبرال ها داشتند ـ قرار حمایت از بنی صدر را گذاشته بودند. بنی صدر کاملاً مخفی شده بود هیچ کس از محل اختفای او اطلاع نداشت. حتی دادستان انقلاب نیز در این مورد اعلام نمود از محل سکونت بنی صدر هیچ گونه اطلاعی ندارد.
عصر روز سیام خرداد در تهران و چند شهر بزرگ دیگر هواداران و وابستگان سازمان حرکتی را انجام دادند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. البته این خشونت ها و زد وخوردهای خیابانی تا پاسی از شب ادامه داشت. در این درگیری منافقین با تمام قدرت خود به خیابانها ریخته بودند.
شروع تظاهرات ساعت چهار بعدازظهر تعیین شده بود و مکانهای تظاهرات در تهران عبارت بودند از: خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، ولی عصر، میدان ولیعصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظام آباد و پل سید خندان. مسئولیت و هدایت تظاهرات به عهده بخش اجتماعی و زیر نظر محمد ضابطی بود.
محمد ضابطی
هواداران تشکیلاتی در تیمهای سه تا پنج نفره سازماندهی و به یکی از سلاح های سرد مسلح شده بودند رده های بالاتر دارای سلاح گرم بودند. چاقو، چماق، تیغ موکت بری، قمه، پنجه بکس و اسپری فلفل از وسایلی بود که اغلب هواداران ـ به دستور تشکیلات ـ با خود حمل می کردند.
مقصود از این تظاهرات نه به صورت خودجوش بلکه براساس تصمیم رهبری سازمان به یک حرکت کور مسلحانه تبدیل گردید. مقصود از این چنانکه سازمان بارها بدان اعتراف کرده بود عملیات «سرنگونی نظام» به صورت شبهکودتا و با حضور سازماندهی شده «هواداران» و با «پیشتازی عنصر مسلح» بود. بنی صدر به دلیل ضعف تحلیل و بینش سیاسی و نیز مغلوبیت روانی در برابر سازمان ـ به امید کسب موقعیت سیاسی جدید پس ازتغییر حاکمیت ـ این حرکت را همراهی کرد.
بعداً سازمان مدعی شد که ۵۰۰ هزار نفر در تظاهرات ۳۰ خرداد شرکت کردند؛ لیکن تعداد افراد سازماندهی شده سازمان و گروه هایی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنی صدر و سازمان به تظاهرات خشونت بار و مسلحانه دست زدند بیش از چند هزار نفر نبود.
رویترز گزارش داد که «حدود 3 هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند خیابانها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه حکومت اسلامی به شعار دادن پرداختند.» در پی این اتفاقات به کلیه واحدهای سپاه و کمیته ها دستور آماده باش داده شد و سپاه پاسداران از هسته های مقاومت مساجد و انجمن های اسلامی خواست تا با هوشیاری کامل حفظ و حراست مراکز مهم محله های خویش را به عهده بگیرند. نتیجه ضایعات آن شب آتش زدن نزدیک به بیست مینی بوس، شهید نمودن چند عابر و اعضای سپاه پاسداران وضرب و جرح بیش از صد نفر بود.(10)
در پایان باید گفت که پیشامدهای مکرری که باعث شکست مجاهدین در عرصههای سیاسی و نظامی شده بود، کمکم این سازمان را به سمت اتحاد با بنیصدر و شکلگیری یک ائتلاف برد. این ائتلاف در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، تا بدانجا دشمنی خود را ادامه داد که مبارزه مسلحانه را الگوی خود قرار داد و در روز 30 خرداد علیه مردم و مسئولین نظام جمهوری اسلامی اعلام جنگ کرد. در این روز و با توجه به عدم کفایت سیاسی بنیصدر، حیات سیاسی وی به پایان رسید و سازمان نیز در بُعد نظامی نتوانست اقدام مناسبی در حمایت از بنیصدر داشته باشد. این شکست سیاسی-نظامی باعث خروج بنیصدر و رجوی از حاکمیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی و خروج مخفیانه این دو نفر از جمهوری اسلامی به سوی فرانسه شد.
1- http://www.tabnak.ir/fa/news/152938/%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%DA%A9%D8%A7%DA%AF%D8%A8
2- http://www.tarikhenghelab.com/content/421/%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D8%AF
3-تبار ترور، محمدصادق کوشکی، صص 170-171.
4- صحیفه امام خمینی، ج 12، ص 11.
5- صحیفه امام خمینی، ج 12، ص 119.
6 - http://www.yandory.ir/p/ShowContent.aspx?id=6407&title=30-%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-1360%D8%8C-%D8%A7%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%B3%D9%84%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%86
7- سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، ج 2، صص 522-523.
8- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/427271/%D8%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%86%D8%B2%D8%AF%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%86
9- تبار ترور، محمدصادق کوشکی، صص 179-180.
10- سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، ج 2، صص 573 -574.